English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4821 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
since that time. thereafter. U ازآن زمان به بعد (ازاین پس )
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
high time <idiom> U زمان قبل از اینکه کاری بیش ازآن انجام شده
from this time forth U ازاین پس
later on U ازاین پس
hence it is U ازاین
from this time forward U ازاین پس
on the score of neglect U ازاین حیث
to this effect U ازاین قرار
over and above U گذشته ازاین
owing to this U ازاین سبب
in a. to this U گذشته ازاین
For this reason . In this respect. U ازاین جهت
from this time forward U ازاین ببعد
hereinbelow U ازاین پایین تر
from this time forth U ازاین ببعد
this wayŠplease U ازاین راه بفرمایید
From now on. Henceforth. U از حالابه بعد (ازاین پس)
superlunar U بیرون ازاین جهان
across U ازاین سو بان سو درمیان
f. this path U ازاین راه برو
line haul U زمان لازم برای حمل بار به وسیله ستون زمان حمل باریا زمان حرکت ستون موتوری
oscillate U ازاین سو به ان سو افتادن مردد بودن
oscillated U ازاین سو به ان سو افتادن مردد بودن
erenow U پیش ازاین تااین تاریخ
to an overthwart U بطور متقاطع ازاین سو بان سو
at an overthwart U بطور متقاطع ازاین سو بان سو
oscillates U ازاین سو به ان سو افتادن مردد بودن
as follows U بشرح ذیل ازاین قرار
on the score of neglect U بعنوان غفلت ازاین بابت
he passed hence U ازاین جهان رخت بربست
It goes against the grain to pay these sums (that kind of money). U من که زورم می آید ازاین پولها بدهم
is he a the wiser for it U ایا ازاین بابت عاقل تراست
caches U مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
cache memory U مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
cache U مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
Stop your little games (tricks). U ازاین بازیها (حقه وکلکها )دست بردار
meerschaum U هیدروسیلیکات منیزیم سرچپق یاسرقلیانی که ازاین سنگ ساخته میشود
The borrower is absolutely free to use the amount. U وام گیرنده کاملا مختار به استفاده ازاین مبلغ است .
realtime U زمان حقیقی یا زمان خالص ارسال و دریافت پیامها
circuits U روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
circuit U روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
road time U یا زمان تخلیه جاده زمان عبور ستون
It will be some time before the new factory comes online, and until then we can't fulfill demand. U آغاز به کار کردن کارخانه جدید مدتی زمان می برد و تا آن زمان قادر به تامین تقاضا نخواهیم بود.
access time U کل زمان لازم برای رسانه ذخیره سازی از وقتی که تقاضای داده میشود تا زمان بازگشت داده
IAM U فضای حافظه که زمان دستیابی بین زمان حافظه اصلی و سیستم بر پایه دیسک دارد
reference U نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
references U نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
present U زمان حاضر زمان حال
arrival U زمان حضور زمان رسیدن
presented U زمان حاضر زمان حال
presenting U زمان حاضر زمان حال
presents U زمان حاضر زمان حال
response time U زمان جواب زمان پاسخگویی
arrivals U زمان حضور زمان رسیدن
seek time U زمان جستجو زمان طلب
read time U زمان اماده شدن اطلاعات زمان در دسترس قرار گرفتن اطلاعات کامپیوتری
ethnography U تشریح علمی نژادهای بشراز نظر اداب ورسوم و اختلافاتی که ازاین نقطه نظر با هم دارند
tour of duty U زمان گردش ماموریت زمان توقف پرسنل در مناطق مختلف ماموریت
time U مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
dive schedule U جدول حداکثر زمان و عمق استخر برای شیرجه جدول نشاندهنده عمق و زمان ماندن زیر اب غواص
times U مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
timed U مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
imprescriptible U وابسته به اموال حقوقی که مشمول مرور زمان نیست غیر مشمول مرور زمان تجویز نشده
unemployment compensation U پرداختی در زمان بیکاری پرداخت کمکی در زمان بیکاری
equation of time U خطای قرائت زمان نجومی پس ماند زمان نجومی
execution U 1-زمان لازم برای اجرای یک برنامه یا مجموعه دستورات . 2-زمان لازم برای یک سیکل اجرا
pub U میخانه ادمی که ازاین میخانه بان میخانه برود خمار
pubs U میخانه ادمی که ازاین میخانه بان میخانه برود خمار
across U ازاین طرف بان طرف
loom time U مدت زمان بافت [از زمان چله کشی تا جدا کردن فرش بافته شده از دار و مبنای تعیین ساعات کار مفید، وقت حقیقی لازم جهت اتمام فرش و قیمت نسبی فرش می باشد.]
production cycle U زمان یا دوره بافت یک فرش [این دوره از زمان طراحی یا نقشه کشی شروع شده و به بافت کامل فرش منتهی می شود.]
pay as you go principle U اصلی که بر اساس ان مالیات دریافتی توسط دولت برای سیستم تامین اجتماعی در هرسال به بازنشستگان درهمان سال پرداخت میشود وبنابراین دولت وجوهی را ازاین بابت جمع اوری نمیکند
interlook dormant period U زمان توقف دستگاه رادار مدت زمان توقف کار تجسس رادار
frequencies U زمان تناوب زمان تکرار تناوب عمل
frequency U زمان تناوب زمان تکرار تناوب عمل
splits U زمان ثبت شده برای فواصل معین یک مسابقه زمان ثبت شده برای قهرمان دو 004متر
short cycle annealing U سخت گردانی در زمان کم سخت گردانی در مدت زمان کوتاه
early time U زمان حداقل انفجار اتمی زمان اولیه انفجار اتمی
cryptoperiod U زمان ارسال یا دریافت رمز مدت زمان دریافت رمز
von neuman morgensterm utility index U شاخص مطلوبیت ون نیومن مورگن استرن منظورشاخص عددی برای مطلوبیت مورد انتظار استکه دروضعیت ریسک و نامطمئنی ازاین شاخص استفاده میشود .ازنظر ریاضی این شاخص درحقیقت امید ریاضی مژلوبیت کل است
tensing U زمان فعل تصریف زمان فعل
tensest U زمان فعل تصریف زمان فعل
tensed U زمان فعل تصریف زمان فعل
tenses U زمان فعل تصریف زمان فعل
tenser U زمان فعل تصریف زمان فعل
tense U زمان فعل تصریف زمان فعل
market socialism U سوسیالیسم مبتنی بر بازار سیستم اقتصادی که در ان وسایل تولید در مالکیت عمومی بوده اما نیروهای بازار در این سیستم مکانیسم هماهنگ کننده را بوجود می اورند . سیستم اقتصادی یوگسلاوی مثال مشخصی ازاین نوع سیستم میباشد
angular velocity sight U زمان سنج رهایی بمب دوربین زمان سنج زاویه رهایی بمب
station time U زمان اماده شدن برای پرواز زمان بارگیری و اماده شدن هواپیما برای پرواز
ticker [colloquial] [watch] U زمان
times U زمان
dates U زمان
time-piece U زمان
timepiece U زمان
date U زمان
clocks U زمان ها
term U زمان
simultaneously U در یک زمان
away U از ان زمان
stroking U زمان
strokes U زمان
stroked U زمان
stroke U زمان
thence U از ان زمان
contemporaneous U هم زمان
terming U زمان
yet U تا ان زمان
termed U زمان
clock U زمان
cotemporaneous U هم زمان
thitherto U تا ان زمان
whene'er U هر زمان
cycle time U زمان
synchronous U هم زمان
synchrone U هم زمان
zeitgeist U زمان
time U زمان
time of blowing U زمان دم
time consuming U زمان بر
time-consuming U زمان بر
tempo U زمان
tempos U زمان
coinstantaneous U هم زمان
period U زمان
periods U زمان
timed U زمان
incidentals time U زمان اتفاقی
inlet time U زمان ورود
clocked U با سنجش زمان
association time U زمان تداعی
attack timing U زمان بندی تک
clk U زمان سنج
inoperative time U زمان کسرخدمت
base period U زمان مبنا
input time U زمان اولیه
installation time U زمان نصب
instruction time U زمان دستورالعمل
civil time U زمان عرفی
incidentals time U زمان ضمنی
inactive time U زمان غیرفعال
holding time U زمان نگهداری
all crash U زمان فوریت
coking time U زمان کک سازی
compilation time U زمان کامپایل
time span U گذشت زمان
hour meter U زمان شمار
time lag U زمان مرده
adverb of time U فرف زمان
in process of time U بمرور زمان
dilation of time U انبساط زمان
coking period U زمان کک سازی
allocated time U زمان نامی
idle time U زمان بی باری
idle period U زمان توقف
period U گذشت زمان
prescriptions U مرور زمان
chronometer U زمان سنج
latency U زمان بیکاری
lapse time U زمان کاهش
timing U زمان گیری
chronophobia U زمان هراسی
timing U زمان بندی
lead time U زمان پیشگیری
blue moon U زمان دراز
linkage time U زمان پیوند
chromometer U زمان سنج
light load period U زمان بار کم
length of time U طول زمان
leisure time U زمان اسودگی
budget period U زمان بودجه
chronograph U زمان نگار
present tense U زمان حال
dilation of time U اتساع زمان
chronoscope U زمان سنج
With passage of time . U با گذشت زمان
intravitam U در زمان زندگی
intravital U در زمان زندگی
intervalometer U زمان سنج
prescription U مرور زمان
distribution time U زمان توزیع
timing U زمان احتراق
lapse of time U مرور زمان
kill time U زمان کشندگی
chronoscope U زمان نما
timing U زمان سنجی
kill time U زمان خطر
load time U زمان بارکردن
compile time U زمان کامپایل
cutting time U زمان اصلی
exposure time U زمان نوردهی
expected time U زمان تحمل
cycle time U زمان دوره
execution time U زمان اجرا
cycle time U زمان سیکل
equilibrium time U زمان تعادل
scheduling U زمان بندی
exposure time U زمان پرتوگیری
cutting time U زمان برش
the past tense U زمان گذشته
cycle time U زمان تناوب
local time U زمان محلی
Recent search history Forum search
1time is prceious it has great
3service times
3service times
3service times
2Once it's downloaded, please run the Kaspersky Malware Scanner software. This might take a moment and involve a few steps.
2In the Introduction to this book the speed of modern computers was cited as countering the need for some of the early work that was done to make best use of the woefully slow and memory-deficient comp
1شما چه زمان به مکتب میرید.
1شما چه زمان به مکتب میرید.
0عشق تنها چیزی هست که اگر واقعی شو بدست بیاری
1 صرفه جویی در زمان
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com